سفارش تبلیغ
صبا ویژن
چنگ در پیمانهاى کسانى در آرید که چشم وفا از ایشان دارید . [نهج البلاغه]


ارسال شده توسط فرمانده در 87/11/13:: 11:55 عصر

از اطراف اصفهان،‏زن‏ها را با اتوبوس به همراه ضرب و آهنگ فرستاده بودند برای شعار دادن ضد امام خمینی و برای شاه!
وسط یکی از میدون‏های اصلی شهر،‏درود بر شاه می‏دادن! مدام پشت سر هم فریاد جاویدشاه می‏دادن!

برادرشوهرام که حالا شهید شده اند، اومدند و گفتند می‏خوایم، کوکتل مولوتف درست کنیم!

شما باید زحمتشو بکشید.

اکبر و اصغر، ‏با سطل شن می‏آوردند،

سر همه‏ی کبریت‏هایی که توی خونه داشتیم را با چاقو تراشیدم و ریختم توی شیشه‏ نوشابه‏های خالی و بقیه‏ی مخلفات!

درست می‏کردم و می‏گرفتم زیر چادرم و می‏رفتم تا وسط میدون شهر می‏دادم به پسرا!

اونا هم آتیش می‏زدن و پرتاب می‏کردن توی جمعیت شاه دوست‏های بی‏سواد!


.
.
.

سخت مشغول بودیم، که پسر 8 ساله ی خانواده خبر آورد،‏ که پاسبان‏ها دارن میان!

سریع همه چیز را جمع کردم. اثری از آثار وسایل ساخت کوکتل نبود، ولی نگاه کردم دیدم دور و برم پر از اعلامیه اس! اعلامیه‏هایی که شب قبل چاپ کرده‏بودیم ولی هنوز وقت نشده‏بود بریم پخش کنیم!

گفتم، کجا بذارم؟! با یه پارچه بستم به شکمم!

ساواکی‏ها با خشونت تمام وارد خونه شدند و همه جا را گشتند. یه نگاهی به من کردند، بیچاره‏ها فکر کرده بودند، من باردارم!

سرخورده از خونه رفتند بیرون!